فیک عشق ابدی
اخه چراا چرا میخواد بره حالا که از احساساتم مطمعن شده بودم کجا میخواد بره نمیدونم وای نای راه رفتن را نداشتم پس کمی روی صندلی نشستم فکر کردم دیگر اشکی ندارم اما تازه باریدنش شروع شد
چرا گریه میکنی نمیخوای بس کنی
جانهو: چکار داری ن نکنه گریه کردنمم حالت رو بد میکنه
جیمین: نه که نکنه ولی
حس کردم دیگه کسی نیست تا نوازشم کنه آروم شم
جیمین: بسه دیگه گریه نکن بریم بستنی بخوریم
با این حرف جیمین چشم هام از حلقه بیرون زد چیی اونم بلده منو چجوری خوب کنه
نتونستم مقاومت کنم
جانهو: امممم فقط یکم
جیمین: اهااا بریم
بعد از خوردن بستنی
جیمین: جانهو جونک کوک دوست داری
جانهو: من با با منی
جیمین: نه با عمم نگا کن کنارم داره راه میره با اونم
جانهو: هههههههه نمک سعی کن شبا تو اب نمک نخوابی اسکل
جیمین: ببین دوباره پروو شدی دلت دعوا میخواد
جانهو: اععععععع (فریاد) کمککککک این اقا میخواد منو بخورههه
جیمین: خفه شووو شوخی کردم بسههه
جلوی دهنم گرفته بود
جانهو: ولم کنننننننن
جیمین: خفه شو بچهههه
یه اقا: هوییی تو شب دزدی میکنی ولش کن دختر مردمو تا زنگ نزدم به. پلیس
جیمین تنه ای به من میزنه با خشم نگام میکنه که درستش کنم
جانهو: اقا این دوستمه شوخی بود
اقا: مطمعنی خانوم ازش نترسی ها
جانهو: بله اقا مطمعنم چیزی نیست
جیمین: یعنی من بزنم تورو هوفف جیمین آرامش خودتو حفظ کن آروم باش
فردا صبح
احساس بدی داشتم سرم گیج میرفت نمیتونستم درست ببینم یعنی چ چشام چشمام نهههههه
با گریه داداششششششش
شوگا با عجله در رو باز میکنه چیشده ابجی کوچیکه
جانهو: داداش به جان مامان چشمام تار میبینن داداش گریه
شوگا: جانهو الان اول صبحی میخوای نری مدرسه فقط بگو
جانهو: داداش راس میگم
شوگا: پاشو پاشو برو لباسات رو بپوش بریم درمانگاه بدووو ابجی
نیم ساعت بعد در درمانگاه
من بعد از معاینه دم در وایسادم داداش داخل بود
شوگا: یعنی چی اقای دکتر چشماش ضعیف بوده بدتر شده
دکتر: جناب پارک خواهرتون جشاش ضعیف بود و هر دفعه که گریه میکرده بدتر میشده مثل اینکه تازه گیا گریه کرده فعلا عینکش بگیرید اگر بازم بدتر شد چشماشو باید عمل کنید
چرا گریه میکنی نمیخوای بس کنی
جانهو: چکار داری ن نکنه گریه کردنمم حالت رو بد میکنه
جیمین: نه که نکنه ولی
حس کردم دیگه کسی نیست تا نوازشم کنه آروم شم
جیمین: بسه دیگه گریه نکن بریم بستنی بخوریم
با این حرف جیمین چشم هام از حلقه بیرون زد چیی اونم بلده منو چجوری خوب کنه
نتونستم مقاومت کنم
جانهو: امممم فقط یکم
جیمین: اهااا بریم
بعد از خوردن بستنی
جیمین: جانهو جونک کوک دوست داری
جانهو: من با با منی
جیمین: نه با عمم نگا کن کنارم داره راه میره با اونم
جانهو: هههههههه نمک سعی کن شبا تو اب نمک نخوابی اسکل
جیمین: ببین دوباره پروو شدی دلت دعوا میخواد
جانهو: اععععععع (فریاد) کمککککک این اقا میخواد منو بخورههه
جیمین: خفه شووو شوخی کردم بسههه
جلوی دهنم گرفته بود
جانهو: ولم کنننننننن
جیمین: خفه شو بچهههه
یه اقا: هوییی تو شب دزدی میکنی ولش کن دختر مردمو تا زنگ نزدم به. پلیس
جیمین تنه ای به من میزنه با خشم نگام میکنه که درستش کنم
جانهو: اقا این دوستمه شوخی بود
اقا: مطمعنی خانوم ازش نترسی ها
جانهو: بله اقا مطمعنم چیزی نیست
جیمین: یعنی من بزنم تورو هوفف جیمین آرامش خودتو حفظ کن آروم باش
فردا صبح
احساس بدی داشتم سرم گیج میرفت نمیتونستم درست ببینم یعنی چ چشام چشمام نهههههه
با گریه داداششششششش
شوگا با عجله در رو باز میکنه چیشده ابجی کوچیکه
جانهو: داداش به جان مامان چشمام تار میبینن داداش گریه
شوگا: جانهو الان اول صبحی میخوای نری مدرسه فقط بگو
جانهو: داداش راس میگم
شوگا: پاشو پاشو برو لباسات رو بپوش بریم درمانگاه بدووو ابجی
نیم ساعت بعد در درمانگاه
من بعد از معاینه دم در وایسادم داداش داخل بود
شوگا: یعنی چی اقای دکتر چشماش ضعیف بوده بدتر شده
دکتر: جناب پارک خواهرتون جشاش ضعیف بود و هر دفعه که گریه میکرده بدتر میشده مثل اینکه تازه گیا گریه کرده فعلا عینکش بگیرید اگر بازم بدتر شد چشماشو باید عمل کنید
- ۵.۱k
- ۲۳ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط